در ۸ تیر ماه ۱۳۶۳ مصادف با ۲۶ رمضان ۱۴۰۴ متولد شدم . البته عکس مربوط به حدود یک و نیم سالگیمه با مادرم گرفتم.
در شش سالگی در سال ۱۳۶۸ به کودکستان گلهای گنبد واقع در منطقه اشرفیون رفتم . دوستان خوبی پیدا کردم که هنوز هم با خیلی هاشون در ارتباطم...
مربیم سرکار خانم کبیری بود .
تصویر مربوط به حدود ۴ سالگیمه (سال ۶۶ ). به محض اینکه تصاویر مهد کودکم رو گیر بیارم عوض میکنم.
در مهر ماه ۱۳۶۹ به کلاس اول مدرسه ابتدایی آزادی رفتم. دبیرم جناب آقای مداح بود . سال بعد کلاس دوم رو ۷ روز در مدرسه آزادی بودم . بعد از اون به شهرساری رفتیم تا پدرم ضمن خدمت بخونه.
کلاس دوم و سوم ابتدایی رو در مدرسه شهید عابدینی گذراندم . معلم کلاس دوم خانم قربان پور بودند .
معلم کلاس سوم هم آقای ... بودند.
کلاس چهارم ابتدایی رو در مدرسه فرهنگ ساری خوندم. دبیرم خانم خرازی بودند.
کلاس پنجم چون درس پدرم تموم شده بود به گنبد برگشتیم و در مدرسه شهید عابدین پور در گنبد تحصیل کردم . دبیرم آقای علاقی بودند.
سه سال راهنمای را در مدرسه شاهد گنبد گذراندم . مدیر مدرسه آقای بیگلری بودند . از جمله دبیر های این دوره آقایان : جعفری - شاهعلی - گلوی - فرموده - افتخاری - مکی مومنی - خان محمدی و ... بودند.
دو سال اول و دوم دبیرستان را در دبیرستان المهدی گذراندم. و وارد رشته ریاضی و فیزیک شدم.
این دو سال جزو بد ترین دوران تحصیلیم از نظر محیط آموزشی بود . احساس میکردم در منطقه ای هستم که به آن تعلقی ندارم ...
سال سوم و پیش دانشگاهی را هم در دبیرستان شاهد گذراندم . سال های خوبی بود و با برخی از دوستان هم دبیرستانی خود هنوز هم در ارتباطم .
یک سال پشت کنکور و خواندن درسهای تکراری واقعا عذاب آور است . خصوصا اگر ۱۲ سال جزو دانش آموزان برتر کلاس و مدرسه بوده باشی . در سال ۱۳۸۰ که کنکور دادم رتبه کشوری ۱۰۶۲۰ آورده بودم . چون به رشته کامپیوتر علاقه داشتم و امکان قبولی در این سال نبود به دانشگاه نرفتم.و صبر کردم و دوباره خواندم.
در سال ۱۳۸۱ در کنکور رتبه ۹۰۲۵ کشوری آوردم و با اختلاف ۵ نفر نتوانستم وارد رشته کامپیوتر که علاقه ام بود بشوم . بنا بر این به رشته حسابداری ( به پیشنهاد پدرم ) رفتم .
در این سال وارد رشته حسابداری دانشگاه پیام نور شدم . رشته ای که هیچ علاقه ای به آن نداشتم .
به دلیل عدم علاقه دریافت لیسانس با معدل حدود ۱۳ بیش از ۶ سال به طول انجامید... در این مدت مدارک کامپیوتر را گرفتم و در زمینه علوم کامپیوتری متخصص شدم ( مثلا ... )
فوتمادر بزرگم در سال ۱۳۸۴ ضربه روحی بزرگی به من وارد کرد و دو سال در دروسم عقب افتادم.
تا اینکه در خرداد ماه ۱۳۸۸ درسم را به اتمام رسانده و مدرک لیسانس حسابداری را دریافت کردم.
در اردیبهشت ماه ۱۳۸۹ به خدمت سربازی رفتم . در دانشگاه عالی دفاع ملی خدمت کردم و در ۳۱ مرداد ماه ۱۳۹۱خدمتم را به اتمام رساندم.
در شهریور ماه ۱۳۹۱ به خواستگاری دختری که فکر میکردم مناسب من است رفتم. و در تاریخ ۱۶ / ۶ / ۱۳۹۱ رسما و شرعا عقد کردیم و زندگی متاهلی من آغاز شد .
در تاریخ ۷ / ۷ / ۱۳۹۱ مصادف با میلاد امام رضا (ع) مغازه خودم را با نام رایانت باز کردم . البته به دلیلی مشکلاتی که در امور صنفی کامپیوتر بوجود اومده بود تا سه سال بعد نتونستم جواز بگیرم . بعد از ۳ سال هم جواز رو به نام بابا گرفتم که برای استخدامی من درصورتی که شرایطی باشه مشکلی پیش نیاد و برای خودم کارت مباشرت گرفتم.
در خرداد ماه هم با نامزدم ازدواج کردیم و به زیر یک سقف نقل مکان کردیم .
در ۲۵ خرداد ماه ۱۳۹۸ بعد از ۶ سال متاهلی خداوند یک فرشته کوچک را وارد زندگی ما کرد
دختر نازنینم میترا خانم در ساعت ۱۰:۰۱ دقیقه صبح ۲۵ خرداد ماه به دنیا آمد.
در این روز شرکت خانوادگی طراحی مهندسی خودمون رو ثبت کردیم .
برای اطلاعات بیشتر سری به سایتمون بزنین
در تاریخ ۱۳ اسفند ۱۴۰۱ همسرم از من جدا شد و دوباره مجرد شدم .
تلخ ترین و سخت ترین مشکل این دوره ندیدن دخترم بود ...
در خرداد ماه به پیشنهاد یکی از دوستان به تهران رفتم و در یک شرکت حقوقی به عنوان مسئول مدیا و سایت مشغول به کار شدم .
در این تاریخ تلخترین اتفاقات ممکن برام افتاد . همسرم به خاطر مهریه من رو انداخت زندان . سابقه دار شدم . فلج شدم . مشکوک به MS شدم . و بعد از حدود ۳ ماه هنوز مشکلات با من هستند.
بعد از مدت ها درگیری با بیماری و ناراحتی با یکی از دوستانم ( مهندس یاسری ) شراکت جدیدی رو در زمینه خدمات کامپیوتری و طراحی وب شروع کردیم .
این شراکت در مجموعه کینگ کد انجام میشه.